هوای پاک، جذاب ترین بخش سفر به کندوان

0

زندگی در تهران و رفت و آمد در آن، گشت و گذار در پارک های ملت و جمشیدیه، قدم زدن در خیبان های ولیعصر و شریعتی، رفتن به مراکز تفریحی و شهربازی و خرید در لوکس ترین پاساژ های کشور همه و همه می‌تواند لذت بخش باشد به شرطی که هوای شهر پاک باشد.
شاید امکانات و مراکز مختلف موجود در تهران، در ایران کم نظیر باشد و رفاه را برای شهروندان به ارمغان بیاورد اما آلودگی های مختلف و به‌طور ویژه آلودگی هوا گاهی اوقات زندگی را تلخ و چه بسا سخت و مشقت بار می‌کند.

هر بار که به شهر های دیگر سفر کردم قبل از اینکه خود شهر و جاذبه های گردشگری آن برایم جلب توجه کند، این هوای پاک آن شهر بوده که حس خوبی را به من منتقل کرده است.

برای مثال یکبار در تابستان که تازه در آن ماه‌ها از سال هوای تهران آلودگی کمتری دارد، به تبریز سفر کردم. یکی دو ساعت بعد از طلوع آفتاب بود که راه افتادم و در بزرگراه های تهران بودم که برج میلاد به علت آلودگی هوا محو و تار دیده می‌شد. بعد از گذر از غرب تهران همچنان آلودگی هوا وجود داشت و حتی بیشتر هم شده بود. نزدیکی های کرج بود که تا چشم کار می کرد کارخانجاتی بود که از آن ها دود سیاه خارج می‌شد. و کوه های البرز از پشت آن دود ها و آلودگی ها به سختی دیده می شد.

رونیکس

کم کم پس از دور شدن از تهران و کرج آسمان آبی‌تر شد!
خاکستری بودن آن کمتر و کمتر شد تا آنجا که خورشید با تمام قوا در آسمان شفاف و آبی خود نمایی می کرد. تنها در روز های انگشت شماری از سال در تهران خورشید به این شکل درخشان دیده می‌شود.

شیشه های ماشین تا چند ده کیلومتری بعد از تهران همچنان بالا بود تا اینکه برای استشمام هوای تازه کمی آن را پایین کشیدم.

لحظه شیرینی بود!

مزه هوا عوض شده بود!

انگار بعد از چندین ماه بود که از نفس کشیدن لذت می بردم.

بعد از گذر از زنجان ابر های سفید و پنبه ای شکل کومولس در پهنای آسمان دیده می شدند به شکلی که نظیر آن را هیچ‌گاه در تهران ندیده بودم.

علاوه بر زیبایی و درخشان بودن آسمان، کوه های قرمز رنگ اطراف جاده جذابیت آن منظره را دوچندان کرده بود و نبود ذرات معلق و آلودگی هوا باعث زیباتر دیدن شدن آن کوه ها شده بود.

پس از رسیدن به شهر تبریز، اگر چه کمی از کیفیت هوا کاسته شد اما استشمام هوای پاک در یک شهر نسبتا شلوغ هم به نوبه خود جالب توجه است.
هر چقدر که در خیابان‌های شهر می گذشتم به این فکر می کردم که چه کم می شد از تهران اگر اینقدر تراکم جمعیت نداشت و کارخانجات فقط در اطراف شهر و با فاصله زیاد وجود داشتند.

بعد از گشت و گذار در تبریز و مخصوصا پارک ائل گلی واقعن شیفته هوای خوب شهر و زیبایی آن شده بودم.

در ادامه سفر وقتی به کنداوان رفتم هوا از تبریز هم بهتر بود!

یک منطقه کوهستانی که خانه های کله قندی منحصر به فرد در آن چشم انداز بامزه ای به آن بخشیده بود.

شاید بهترین کار در هوای پاک این باشد که آدم تا آنجا که می تواند ریه هایش را از هوای پاک پر کند تا وقتی به شهر آلوده خود باز میگردد کمی ذخیره هوای خوب داشته باشد اما متاسفانه تنها حسرت هوای پاک می ماند نه خود آن!

بعد از گذشت یکی دو روز احساس می کردم که بسیار شاداب تر و سرحال تر از قبل هستم، تجربه این حس خوب را مدیون هوای پاک آنجا هستم!

وقتی در هر جایی از کندوان، تبریز قدم میگذاشتم هوا، هوای دلچسب و پاکی بود. اما در تهران برای بهره بردن از هوای نسبتا پاک در پارک ها باید یکی دو ساعت در ترافیک بمانیم و دود و دم را تحمل بکنیم تا به آن برسیم. یا در روز های خاصی از سال مثل عید نوروز هوای تهران پاک می شود اما این که هر 365 روز سال، هوای یک منطقه پاک باشد برای ساکنین آن منطقه امری عادی است اما برای ما یک موهبت الهی شگفت انگیز!

در نهایت هم بعد از بازگشت به تهران، ما بودیم و عادت کردن دوباره به این هوای همیشه آلوده تهران!

 

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.