فرآیند MPS چیست و چه کاربردی دارد؟

0

آیا زمانی را به خاطر می‌آورید که بر روی پروژه‌ای کار می‌کردید که واقعا از آن لذت می‌بردید؟ به احتمال زیاد، افرادی که با آنها کار می‌کردید فوق‌العاده بودند، کارتان هدفمند بود، به شما لذت می‌داد و طوری به چالش می‌کشید که حس می‌کردید کار با‌ارزشی انجام می‌دهید.

وقتی پروژه‌ای چنین حسی در ما ایجاد می‌کند، نهایت تلاش‌مان را می کنیم تا آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم. چرا؟ چون از انجام دادن چنین کاری نهایت لذت را می‌بریم. در حقیقت، انگار اصلا کار نمی‌کنیم.

رونیکس

وقتی به طور مرتب بر روی چنین پروژه‌هایی کار می‌کنیم، شاد هستیم، بهره‌وری‌مان افزایش پیدا می‌کند، خوش‌بین می‌شویم و کارمان را با تمام وجود انجام می‌دهیم. حالا سؤال اصلی این است که چطور چنین پروژه‌هایی را پیدا کنیم؟

یکی از راه‌های رسیدن به این موفقیت، استفاده از فرآیند (MPS) است: (MPS) متشکل از ۳ کلمه معنی (Meaning)، لذت (Pleasure) و قدرت (Strengths) است. در این مقاله، ما فرآیند MPS را موشکافانه بررسی می‌کنیم و خواهیم دید چطور با استفاده از آن می‌توانیم ارزش‌ کارمان را افزایش دهیم.

درباره‌ی ابزار (MPS)

دکتر «تال بن‌شاهار» (Tal Ben-Shahar)، نویسنده و استاد دانشگاه هاروارد برای اولین بار فرآیند MPS را مطرح کرد و آن را در کتابش «شادتر» (Happier) به چاپ رساند. این مدل از ایده‌های روان‌شناسی مثبت‌نگرانه‌ی دکتر «میهالی چیکسنتمیهالی» (Mihaly Csikszentmihalyi) الهام گرفته بود.

کتاب پیشگام دکتر چیکسنتمیهالی درمورد مفهوم «جاری بودن در لحظه» نوشته شده بود. مفهوم جاری بودن در لحظه بدین معنی است که کاری که انجام می‌دهیم به حدی معنی‌دار و چالش‌برانگیز باشد که در آن غرق شویم و گذشت زمان و حتی خودمان را حس نکنیم و فقط و فقط بر کاری که در حال انجامش هستیم تمرکز کنیم. این اتفاق می‌تواند به شدت لذت‌بخش و خشنود‌کننده باشد.

دکتر بن‌شاهار با استفاده از این ایده، فرآیند MPS را به عنوان روشی برای جستجوی پروژه‌ها و کارهایی که ما را کاملا به خود مشغول کرده و به چالش می‌کشند به‌وجود آورد.

با فرآیند MPS، این سه سؤال اصلی را از خود می‌پرسید:

  1. چه کاری برای من معنی دارد؟
  2. چه چیزی به من لذت می‌دهد؟
  3. نقاط قوت من چه هستند؟

وقتی ما دائما در حال انجام کارهایی هستیم که هر سه‌ی این موارد را دارند، احتمال اینکه بتوانیم در لحظه غرق شویم و از کارمان لذت ببریم بیشتر می‌شود.

نکته:

فرآیند MPS شما را تشویق می‌کند تا نگاه عمیق‌تر به چیزهایی که به شما هدف و رضایت می‌دهند بیندازید. همچنین کمک می‌کند تا نقاط قوت‌تان را بهتر بشناسید. به همین دلیل، بهتر است به این سؤالات فورا جواب ندهید و چند روز خوب به آنها فکر کنید تا تعریف واقعی خود از خوشبختی و شاد بودن را پیدا کنید.

چطور از این ابزار استفاده کنید

قدم اول: به سؤالات MPS پاسخ دهید

اولین قدم برای استفاده از این ابزار پاسخ دادن به این سه سؤال است:

  1. چه کاری برای من معنی دارد؟
  2. چه چیزی به من لذت می‌دهد؟
  3. نقاط قوت من چه هستند؟

همینطور که در بالا گفتیم، بهتر است که به این سؤالات خوب فکر کنید. همچنین منابع مختلفی وجود دارند که به شما اجازه می‌دهند نگاه عمیق‌تری به این سؤالات بیندازید.

برای اینکه بفهمید چه چیزهایی به شما معنی می‌دهند، با تعریف ارزش‌هایتان شروع کنید. ارزش‌ها اصول راهنمایی هستند که نگرش و قضاوت شما را شکل می‌دهند. معمولا کار کردن بر روی پروژه‌ای که با ارزش‌هایتان هماهنگ است، به شما کمک می‌کند تا کاری که انجام می‌دهید را هدفمند و بامفهوم کنید.

ارزش‌ها فقط در چیزهایی که برای‌تان بامفهوم هستند وجود دارند. به عنوان مثال، شما ممکن است در کمک کردن به دیگران، آموزش مهارت جدید یا هدایت فردی در طول یک بحران، معنی و مفهوم پیدا کنید. پس، به پروژه‌ها و کارهایی که قبلا انجام دادید و حس خوبی به شما دادند و برای‌تان بامعنی بوده‌اند فکر کنید. در آن مدت چه کاری انجام می‌دادید؟ چه چیزی در آن کارها وجود داشت که حس خوبی به شما می‌داد؟

حالا، چیزهایی که به شما لذت می‌دادند را یادداشت کنید. لازم نیست حتما به کار مربوط باشند. می‌توانید سرگرمی‌ها، علائق شخصی و هر چیزی را که به شما رضایت و انرژی مثبت می‌دهد، یادداشت کنید. مثلا، می‌توانید به لیست‌تان مطالعه، آموزش دادن، سفر یا آشنا شدن با افراد جدید را اضافه کنید.

سپس، نقاط قوت‌تان را بنویسید. این کار آسانی نیست چون خیلی از ما نقاط قوت خود را دست کم می‌گیریم، ممکن است حتی متوجه خیلی از نقاط قوت‌مان نشویم. مثلا، داشتن حس دلسوزی و همدردی که یک رفتار مثبت است یا قابلیت یادگیری سریع.

اگر در مورد نقاط قوت‌تان اطمینان ندارید از رئیس، همکاران و اعضای خانواده‌ و دوستان‌تان بخواهید که نظرشان را درباره‌ی نقاط قوت‌تان به شما بگویند.

قدم دوم: نقاط مشترک پیدا کنید

سپس، به پاسخ‌هایی که به هر سؤال داده‌اید با دقت نگاه کرده و مواردی را که در تمامی آنها مشترک هستند یا همدیگر را کامل می‌کنند، پیدا کنید. نقاط مشترک به شما کمک می‌کنند تا درک خوبی درباره‌ی وظایفی که بیشتر از همه برای‌تان جالب و باارزش هستند پیدا کنید.

به عنوان مثال، شاید موارد زیر را در پاسخ‌های خود نوشته باشید:

این سه پاسخ با هم هم‌خوانی دارند و شما از آنها نتیجه می گیرید که دوست دارید بر کارهایی تمرکز کنید که به مردم در حل کردن مشکلات شان کمک می‌کند.

نکته۱:

این مرحله را با عجله انجام ندهید. شاید در نگاه اول، نقاط مشترک پاسخ‌ها به وضوح دیده نشوند.


نکته۲
:

ایده‌آل‌ترین حالت این است که پاسخ‌های شما به هر سه سؤال با هم هماهنگی داشته باشند، اما وقتی فقط دو مورد هم با هم وجه مشترک داشته باشند، می‌توانید وظایف لذت‌بخشی پیدا کنید.

قدم سوم: شغل خود را شکل دهید

حالا می‌تونید با استفاده از پاسخ‌هایی که در قدم دوم پیدا کردید، کاری که در حال حاضر به آن مشغول هستید را کمی تغییر دهید یا شغلی پیدا کنید که به نظرتان جالب و باارزش می‌رسد. به بیان ساده‌تر، شما تمایل دارید در پروژه‌ها یا وظایفی مشغول به کار شوید که موارد مشترکی را که در پاسخ‌های شما وجود دارند، در بر داشته باشند. به این شکل به رضایت شغلی دست پیدا خواهید کرد.

می‌توانید با استفاده از روش‌های دست‌ساز کردن شغلی، کاری که فعلا در آن مشغول هستید را هم دست‌ساز کرده و تغییر دهید تا بیشتر به علائق و شخصیت شما نزدیک شود. مثلا، آیا پروژه‌ای هست که بخواهید مسئولیتش را بر عهده بگیرید؟ آیا می‌توانید کار فعلی‌تان را به گونه انجام دهید که بیشتر از آن احساس رضایت کنید؟ آیا می‌توانید تعدادی از مسئولیت‌های رئیس‌تان را بر عهده بگیرید؟ راه‌های زیادی وجود دارند که می‌توانید وظایف کاری‌تان را تغییر دهید تا برای‌تان مناسب‌تر و لذت‌بخش‌تر شوند.

همچنین می‌توانید از یافته‌هایتان برای ترفیع گرفتن یا پیدا کردن گزینه‌های شغلی جدید استفاده کنید.

مثال

نیلوفر به سؤالات مرحله‌ی اول فرایند MPS پاسخ داده است. اینها پاسخ‌هایی هستند که او به آنها رسیده:

نیلوفر بعد از اینکه لیست‌ها را با هم مقایسه کرد، متوجه شد که کمک به همکاران، کمک به دیگران و دلسوز بودن با هم وجه مشترک دارند.

او تصمیم گرفت تا وظایف کاری فعلی‌اش را طوری تغییر دهد که بتواند این موارد را به آن اضافه کند. او نزد مدیرش رفت و پیشنهاد داد تا به اعضایی از تیم که تجربه‌ی کمتری دارند آموزش داده و هدایت‌شان کند. حالا او با اعضای تازه‌وارد و کم تجربه‌ی تیم به صورت مرتب جلسه می‌گذارد و در حل کردن مشکلات و چالش‌هایی که خود نیلوفر در طول مسیر شغلی‌اش با آنها مواجه بوده کمک‌شان می‌کند.


نکته۱
:

همچنین می‌توانید از ابزارهایی مانند لنگرگاه‌های شغلی شین و کدهای هولند برای پیدا کردن وظایفی که مناسب‌تان هستند استفاده کنید.

نکته۲
:

شما می‌توانید هنگامی که می‌خواهید به هر کدام از اعضای تیم‌تان وظایفی را اختصاص دهید یا در توسعه‌ی شغلی به‌ آنها کمک کنید، از فرآیند MPS استفاده کنید. با این حال، ممکن است این فرآیند در همه‌ی موقعیت‌ها مفید نباشد، پس بهتر است در این مورد دقت لازم را به عمل آورید.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.